یکی از موضوعاتی که در مطبوعاتی قدیمی می توان به بررسی آنها پرداخت تاریخ ادبیات، شیوه نگارش و نوع نگاه تاریخی نویسندگان در آن مقطع زمانی است سند رایگان زیر یکی از صدها نمونه اسنادی که می توانید در سند ایران به آن دسترسی داشته باشید که البته هم متن تایپ شده و هم اصل سند قابل دانلود می باشد.
اصل سند:
مدافع پرسپولیس
نظری به تاریخ- در تاریخ شش هزار ساله ایران هیچ واقعه ای حیرت انگیزتر از حادثه شکست داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی وجود ندارد زیرا دولتی که متجاوز از 250 سال بر نیم بیشتری از آسیا و اروپا حکمفرمائی می کرد در زمان این پادشاه تیره بخت به دست مشتی مردمان غارتگر و خونخوار مقدونی در مدت کمی چنان نابود شد که از آن در مدت کمی چنان نابود شد که از آن تمدنی که بزرگترین تمدن دنیا بود امروز جز چند کتیه و مقداری نقوش چیزی باقی نمانده است.
اگر درست به تاریخ نگاه کنیم می بینیم حمله عرب یا مغول هنگامی به ایران آغاز شد که شیرازه امور به کلی از هم گسیخته شده و کوچکترین روزنه امیدی پیدا نبود اما حمله اسکندر چنان برق آسا و به سرعت آنجام گرفت و بخت و اقبال طوری او را یاوری کرد که ایرانیان ابدا قادر به جمع آوری سپاه نیرومندی نشده و در سه جنگ پی در پی شکست خوردند و زون و فرزندان داریوش به دست او اسیر شدند.
خبر شکست داریوش بدبخت به سرعت در سر تا سر ایران شیوع یافت و یکبار دیگر بساط ملوک الطوایفی رواج گرفت و هر کس از اموال خود آنچه سبک وزن و سنگین قیمت بود برداشته و به شهرهایی که خیال می کردند از حمله اسکندر در امان است می گریختند قشون وحشی خونخوار مقدونی مست باده پیروزی های پی در پی به سمت پرسپولیس پایتخت ایران نزدیک می شد و هیچ مدافعی در سر راه آنان وجود نداشت زیرا حکام محلی یک به یک یا دسته دسته هدایایی نزد اسکندر فرستاده و اظهار اطاعت می کردند در چند فرسخی تخت جمشید کوهستانی است که تنها معبر این شهر از میان دره های پرپیچ و خم و مخوف آن می گذرد و هنگام آغاز داستان ما قشون اسکندر در نزدیکی این معبر که بند نامیده می شود به سرعت پیش می آیند اکنون که خوانندگان عزیز اندکی به موقعیت ایران در آن روز پی بردند بهتر این است که ما داستان خود را شروع کنیم.
آفتاب روحبخش بهاری هر چند هم که به ملایمت می تابید باز هنگامی که در آن نواحی بر روی شن های درشت و تخته سنگهای عظیم می خورد گرمای فوق العاده طاقت فرسائی تولید می کرد اما با وجود شدت حرارت در آن طرف بند آنجایی که چاده تخت جمشید صاف و مسطح شده و وارد جلگه می شود روی شن های داغ و سوزان عده زیادی نشسته و دسته دسته مشغول صحبت می باشند گویی این آفتاب تابان و این صحاری گرم و پرحرارت کوچکترین تاثیری به حال آنان ندارد
راستی اینها چه کسانی هستند؟ واضح است تنها سربازان رشید ایران هستند که می توانند بدون واهمه از گرما و سرما یا گرسنگی و تشنگی در هر جا و هر محلی که باشند وظیفه خود را انجام دهند.
در یک گوشه این قسمت که فقط یک درخت کوچک بر آنجا سایه می افکند و چشمه زیبایی از زدیکی آن سرچشمه می گیرد چند نفر که از لباس آنان معلوم می شد روسای قشون ایران می باشند نشسته و مشغول کنکاش و مشورت می باشند و نزدیک درخت جوانی روی سنگ کوتاهی نشسته و با صدای بلند می گفت:
سردار ما نمی توانیم با این عده کم در مقابل اسکندر مقاومت کنیم و بهتر این است سربازان را برداشته و از همین جا به شاهنشاه بپیوندیم و عده دیگری هم جمع آوری کرده و اسکندر را از میان برداریم من مطمئنم اگر ما بخواهیم مدافعه کنم همگی بدون فایده کشته خواهیم شد.
از شنیدن این جملات پیرمردی که بر درخت تکیه داد بود ابروها را در هم کشیده با حالتی نزدیک به خشم چنین گفت:
نه مهرداد تو باز روی جوانی اشتباه می کنی و یا اینکه ما را هنوز درست نشناخته ای آری ما به هیچ وجه می نداریم تاریخ و فرزندان آینده این کشور ما و سربازان را خائن و ترسو بشناسند و هر چند هم که بدانیم کشته خواهیم شد باید بجنگیم و تا هر یک از ما جان در بدن دارد قادر به پیشروی نخواهد بود و تو ای مهرداد اگر از نبرد هراسی داری ما را ترک کن.
برای دستیابی، مشاهده و دانلود اسناد بی شمار از تاریخ ادبیات ایران می توانید به دسته بندی ادبیات و شعر مراجعه نمایید و همچنین برای آگاهی از نحوه استفاده از اسناد غیر رایگان به صفحه مطالعه نمایید
کلیدواژه: ادبیات و شعر، داستان کوتاه، علی رضا مهینی، تاریخ ادبیات ایران،
تاریخ:تیر 1325