عبدالرحمن فرامرزی فرزند شیخ عبدالواحد در سال 1271 شمسی در روستای «گچویه» از توابع بستک هرمزگان به دنیا آمده است. در کودکی همراه خانواده به بحرین مهاجرت کرد و در همان مقطع از زندگی اش به عربستان و قطر نیز سفر می کند و سرانجام به ایران باز می گردد. دقیقا مشخص نیست چه مدت خارج از ایران زندگی کرده است؛ اما آنچه که مسلم است اقامت وی تا اندازه ای بود که از اوضاع شیخ نشین ها و کشورهای حوزه خلیج فارس اطلاعات کافی داشته باشد تا در مقاله ای که با عنوان «آری، فروش دختران ایرانی راست است» در سال 1325 چاپ می کند به طور مفصل در مورد فروش دختران ایرانی نکات زیادی را بیان کند. این مقاله وی را می توانید در اسناد رایگان سند ایران مشاهده نمایید.
عبدالرحمن فرامرزی دارای تحصیلات قدیم، نویسنده و روزنامه نگار و مدیر روزنامه کیهان، نماینده لار در دوره های 15 و 16 و نماینده خوار ورامین و ایوانکی در دورههای 17 و 18 و نماینده بندر لنگه در دوره 20 مجلس شورای ملی بود. در دوره شانزدهم وی عضو کمیسیون 18 نفره نفت و از موافقان ملی کردن صنعت نفت بود. فرامرزی بسیار خوش قلم بود و نثری روان داشت و به خصوص در مسائل سیاسی و روابط خارجی ایران و شوروی صاحب نظر بود و نظرات خود را از طریق مقالات و یادداشت هایش در روزنامه کیهان منعکس می کرد.
حبیب یغمایی یار غار عبدالرحمن فرامرزی در مورد دوست قدیمی اش چنین می نویسد:
«در سال 1309 شمسی که من بنده حبیب یغمائی مقیم طهران شدم و در دار الفنون و مدارس همطراز از آن درس می دادم،به مناسبت همکاری و هم مشری باهم دوست شدیم.خانهء هردومان در کوچه آبشار خیابان ری بود،در نزدیکی خانهء احمد راد سلمه اللّه تعالی.غیر از ساعات درس مدرسه،بی هیچ اغراق شب و روز باهم بودیم،شعر می خواندیم،شعر می گفتیم،از وضع درس خودمان و از روزگار خودمان حکایت می کردیم.نرد می باختیم.به صحرا باهم و در خانه باهم…و چندان مأنوس و محشور بودیم که خانواده ما هردو به عجز اندرآمده بودند… یادم هست که در این ایام قطعه ای به طیبت ساخته بودم:
دختری خوشاداو شیرینکار، دلبری نازنین و شکرخند…
و او بیتی از آن را تضمین کرد با این جملهء تحسین آمیز:
درخور آن صفت که فرموده است اوستاد آن حبیب دانشمند
و این هر دو قطعه را مرحوم علی اکبر مشیر سلیمی در یکی از تألیفات خود آورده است.
باری،بعد از شهریور 1320 راه ما جدا شد من همچنان به معلمی و به کتابت و تألیف و به مسکنت ماندم و او در سیاست و روزنامه نگاری و وکالت مجلس و دادگستری مقامی شامخ یافت،مقامی که شایسته و درخور آن بود…
فرامرزی گاهی شعری و مقالتی به مجله می داد که از همه بهتر و مؤثرتر. من از تکرار تاریخ می ترسم عنوان داشت(مجلد 23 سال 1348).از این مقالهء مذهبی بی مانند چند هزار نسخه به شکل رساله از طرف مجلد تجدید چاپ شد و چند هزار نسخه هم بازاریان خودسرانه چاپ کردند،که از تعقیب ناشران چشم پوشیدیم.در این مقام باید اشاره کنم که فرامرزی مسلمانی متعصب بود از اهل سنت و جماعت.»
فعایت های عبدالرحمن فرامرزی در مجلس شورای ملی
در روزهای پر التهاب مجلس شورای ملی در تاریخ 9 بهمن سال 1329 وی در جلسه بیست و ششم کمیسیون مخصوص سخنرانی کرد. نطق عبدالرحمن فرامزی حاکی از تردید وی در ملی شدن نفت است قسمت هایی از سخنرانی عبدالرحمن فرامرزی در مجلس را با هم می خوانیم:
«..اینجا نشسته ایم ممکن است تصمیمی بگیریم که در وضع مملکت تاثیر عظیمی داشته باشد و حتما تاثیر عظیمی دارد یا مثلا اعلان می کنیم که صنعت نفت ملی بشود و این تصمیم را می گیریم و این امر عملی است و می شود و آن روز روز عید ملی ماست، یا اینکه تصمیم می گیریم و بعد هم نمی توانیم و از عهده بر نمی آییم و کارهای ما می خوابد. این کار را سرسری نمی شود گرفت و در حیات ما تاثیر خیلی عظیمی دارد. من هنوز راجع به ملی شدن صنعت نفت چیزی درست حالی ام نشده، که این را می توانیم ملی بکنیم یا نمی توانیم؟ استدعایی که من دارم این است که روی احساسات قطعی نرویم و زیاد فکر بکنیم. آگر آقایان معتقدند که این کار عملی است به ما ثابت کنند و ما قبول می کنیم و اگر عملی نیست…آنچه بنده شخصا می ترسم این است که پوست کنده بگویم که ما نتوانیم اداره کنیم….»
عبدالرحمن فرامرزی با اینکه از موافقان دکتر مصدق بود اما هنگامی که دکتر مصدق در 22 تیر 1331 از مجلس تقاضای اختیارات قانونگذاری کرد با دکتر مصدق مخالفت کرده و در صف مخالفان قرار گرفت و گفت:
«اگر مجلس ملی ست دیگر اختیار دربست را برای چه می خواهید؟ و اگر مجلس ملی نیست یکباره در آن را ببندید و خیال خود را راحت کنید والا گرفتن اختیارات و بلااثر گذاشتن قوه مقننه معنی ندارد.»
روایت دیگری از سخنان عبدالرحمن فرامرزی در خصوص اعطای اختیارات به دکتر مصدق در مجلس وجود دارد وی گفت:
با اینکه من با دولت آقای دکتر مصدق موافقم، معتقدم که این ماده واحده باید از حال ابهام بیرون بیاید و مواد آن صریح و روشن باشد تا ما بدانین به چه چیزی رای می دهیم. مثلا در این ماده واحده نوشته شده «سازمان های محلی» مقصود از این سازمان های محلی چیست؟ باید توضیح بدهند و همچنین راجع به سایر قسمت های ماده واجده ما اینجا نماینده ملت هستیم و باید در کمال آزادی نظریات خود را بیان کنیم و رای بدهیم و تحت تاثیر قرار نگیریم.
در کتاب اختیارات و اصلاحات دکتر مصدق روایت دیگری از سخنان عبدالرحمن فرامرزی در روزنامه باختر امروز چاپ شده است که فرامرزی گفته بود:
«… اینکه مجلس نیست اینکه زندگی نیست مجلس را باید آزاد گذارد تا با آزادی رأی بدهد بستن بازار معنی ندارد؛ زیرا وقتی بنای مرعوب کردن شد بازار و قزاق فرقی نمی کند. چرا مجلس را تهدید می کنید؟ چرا مرعوب می کنید؟ این بازیها را ول کنید این تهمتها و این حرفها را نزنید. این راه صحیح نیست که شما می روید من با این اختیارات که دکتر مصدق ،خواسته با این محیط و وضعیت رأی نخواهم داد مملکت را که روی لجبازی نمی شود اداره کرد من چندین دفعه به ایشان گفتم که حساب مملکت را بکنید ایشان در آن موقع به من گفتند من در عرض یک هفته کار نفت را یکسره می کنم و به انتخاب / انتخابات / هم مطلقاً کاری ندارم چون من اهل انتخابات نیستم و خود را به آن آلوده نمیکنم ولی حالا دیگر حرف های سابق را نمی زند و حرف خود را عوض کرده است و صحبت از اختیارات ۶ ماهه می کند کار نفت هم که هنوز تمام نشده و ایشان خودشان را هم به انتخابات آلوده کردند. حالا من می پرسم شما که کار نفت را تمام نکرده اید، چرا حرفت را عوض کرده ای و حالا چیز دیگری می گویی؟ این خواستن اختیارات برای چیست؟ اگر مجلس ملی است که دیگر ۶ ماه اختیارات دربست برای چه می خواهی؟ و اگر مجلس ملی نیست به یکباره درش را ببندید و خیال خود را راحت کنید والا گرفتن اختیارات و بلااثر گذاشتن قوه مقننه معنی ندارد.»
عبدالرحمن فرامرزی از آن جمله افرادی بود که علاوه بر فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود، در اموری دیگری که از آن سر رشته داشت نیز دست به تالیف زده است مانند کتاب «صرف و نحو و قرائت عربی برای سال اول دبیرستان» که یک کتاب آموزش زبان عربی است که از سوی وزارت فرهنگ در سال 1320 منتشر شده است.
احمد زیرک زاده در کتاب خاطراتش در مورد عبدالحمن فرامرزی چنین اظهار نظر کرده است:
«در دوره هفده تقنینیه روزی مرحوم فرامرزی در سرسرای مجلس به من برخورد کرد. نمی دانم من چه گفته و یا چه نوشته بودم که رو به من کرد و گفت زیرک زاده تو را به دار خواهند زد.» گفتم «آقای فرامرزی من هم چنین سرنوشتی را برای خود پیش بینی می کنم ولی آنچه شما نمی دانید این است آن روزی که مرا به دار زدند شما هم دیگر آقای فرامرزی امروز نخواهید بود. فرامرزی در آن روزها یکی از متولیان مجلس به شمار می رفت سابقه وکالت مجلس داشت از مخالفین نهضت بود ولی نیش هایی هم به هیئت حاکمه می زد قلمی شیوا داشت و در حملاتش به نهضت ملی فحاشی و ناسزاگویی نمی کرد. شیوایی کلام و عفت قلمش باعث شده بود که من همیشه با احترام با او روبرو شوم سردبیر روزنامه کیهان بود و گاه گاه هم مقالاتی در آن روزنامه می نوشت. پس از ۲۸ مرداد به استثنای دوره ۱۸ که به طور یقین نمی دانم دیگر هیچ وقت وکیل شد. سردبیری کیهان را از دست داد و حتی دیگر مقالاتش را هم درج نکردند. پس از یکی دو سال گویی شخصی به نام فرامرزی اصلاً وجود نداشته است. روزی در روزنامه ای خواندیم که بدرود حیات گفته است.»
مخالفان عبدالرحمن فرامرزی در همان دوران حیات وی، در بیانیه ها و نامه های اعتراضی خودشان خصوصا در غائله آذربایجان و پیشه وری که در مطبوعات منعکس می شد او را سنی خطاب می کردند.
زندگی پربار عبدالحمن فرامرزی سرانجام در 20 تیر سال 1351 به پایان رسید.
آثار و تالیفات عبدالرحمن فرامرزی
از آنجایی که اغلب آثار عبدالرحمن فرامرزی علاوه بر تالیف کتاب های درسی به شکل مقاله و یادداشت در مطبوعات چاپ می شد بنابراین دارای پراکندگی های زیادی است. نویسندگان زیادی به فراخور زمان حالشان مطالب بسیاری را در طول حیات خود در مطبوعات منتشر می کردند که که با گذشت زمان ممکن بود خود نویسنده هم یادداشت ها و مقالات خود به فراموشی سپرده باشد. ما در سند ایران بر آن هستیم این گونه آثار نویسندگان، شاعران و هنرمندان را گردآوری نماییم تا علاوه بر حفظ و زنده نگاه داشتن آنها به شناخت هر چه بیشتر این افراد کمکی کرده باشیم.
به اسناد زیر در خصوص عبدالحمن فرامرزی استناد کنید