
جنگ جهانی دوم (World War II)، که از آن بهعنوان ویرانگرترین درگیری تاریخ یاد میشود، با دو حملهٔ هستهای بیسابقه به پایان رسید. درک ریشههای این جنگ بدون بررسی ظهور حزب نازی و رهبری آدولف هیتلر ممکن نیست. این مقاله به تحلیل علل، مراحل آغازین و نبردهای کلیدی این درگیری جهانی میپردازد.
اگر علاقهمند به بررسی اسناد جنگ جهانی دوم و نقش ایران در این دوران هستید، پیشنهاد میکنیم به صفحهی اختصاصی این موضوع مراجعه کرده و اسناد تاریخی را مشاهده یا دانلود کنید. همچنین اگر به شنیدن پادکستهای تاریخ معاصر علاقهمندید، میتوانید به پادکستی درباره اشغال ایران توسط متفقین در جریان جنگ جهانی دوم گوش دهید که با روایت مسعود کوهستانی نژاد تهیه شده است.
ریشههای جنگ جهانی دوم
آغاز و گسترش جنگ جهانی دوم بدون درک عوامل سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک پیش از آن ممکن نیست. صعود هیتلر، نارضایتی از پیمان ورسای و بحرانهای اقتصادی، بذرهای این درگیری جهانی را کاشتند. که در ادامه به آنها می پردازیم.
📄 مشاهده اسناد جنگ جهانی دوم
اگر علاقهمند به بررسی اسناد جنگ جهانی دوم و نقش ایران در این دوران هستید، پیشنهاد میکنیم به صفحهی مربوطه مراجعه کرده و اسناد تاریخی را مشاهده یا دانلود کنید.
مشاهده اسناد🎙️ پادکست سوم شهریور ۱۳۲۰ | هجوم متفقین به ایران
در این پادکست مسعود کوهستانی نژاد به بررسی وقایع اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در آغاز جنگ جهانی دوم میپردازد. اگر به تحلیلهای تاریخی دقیق علاقه دارید، این اپیزود را از دست ندهید.
گوش دادن به پادکستصعود هیتلر و حزب نازی
آدولف هیتلر، که خود متولد اتریش بود، در جنگ جهانی اول در ارتش آلمان جنگید و پس از شکست و تحقیر آلمان، احساس تلخی خاصی داشت. برخلاف بسیاری در اروپا، او از گسترش کمونیسم فراتر از مرزهای روسیه پسا انقلابی میترسید. در سال 1919، هیتلر به گروه سیاسی جدید و گمنام «حزب کارگران آلمان» پیوست و با استفاده از توانایی سخنرانی خود، حمایت جمع زیادی را به دست آورد. یک سال بعد، این حزب به «حزب ملیگرای سوسیالیست کارگران آلمان»، که بیشتر با مخفف انگلیسی آن یعنی نازی شناخته میشود، تغییر نام داد. در سال 1921، هیتلر به رهبری حزب رسید و با شخصیت کاریزماتیک خود، به جذب حمایت بیشتر ادامه داد.
در سال 1923، نازیها با اعتماد به نفس کافی برای انجام کودتا در مونیخ و تصرف قدرت تلاش کردند که به «کودتای آبجو فروشی» معروف شد. این تلاش شکست خورد و هیتلر دستگیر و محاکمه شد، اما این اتفاق تنها به پیشبرد آرمان نازیها کمک کرد. هیتلر از محاکمه برای جذب حامیان بیشتر استفاده کرد و با وجود گذراندن یک سال در زندان که در آن کتاب زندگینامهاش، «نبرد من» (Mein Kampf) را نوشت، نازیها به تثبیت خود در سیاست آلمان ادامه دادند. «نبرد من» نه تنها داستان زندگی هیتلر را بیان میکرد، بلکه چشمانداز او را برای آینده مردم آلمان و چگونگی ممانعت گروههای خرابکار از رسیدن آنها به سرنوشت خود از طریق اقداماتی مانند پیمان ورسای، که شرایط تسلیم آلمان را مشخص کرده بود، تشریح میکرد. او به طور خاص یهودیان و کمونیستها را به عنوان رهبران یک توطئه بینالمللی بزرگ برای سرکوب مردم آلمان پس از جنگ، با برجسته کردن شرایط سخت تحمیل شده بر کشور توسط متفقین پیروز، شناسایی کرد.
در سال 1933، حزب نازی حمایت سیاسی کافی را به دست آورد و هیتلر به طور قانونی صدراعظم آلمان شد. او به سرعت شروع به تصویب قوانینی کرد که آلمان را به آلمان نازی تبدیل میکرد و صلیب شکسته نماد این کشور احیا شده بود. آزار و اذیت یهودیان، کولیها و مخالفان سیاسی به زودی به سیاست دولتی تبدیل شد، زیرا هیتلر شروع به آمادهسازی آلمان نازی برای دستیابی به آنچه سرنوشت خود میدانست، حول محور مفهوم نژاد آریایی، با خودش به عنوان رهبر بلامنازع (پیشوا) کرد.
جنگ جهانی دوم از چه سالی شروع شد
تاریخ ثبت کرده است که جنگ جهانی دوم در سال 1939 آغاز شد. با این حال، برخی مورخان اکنون معتقدند که این جنگ در سال 1931 با حمله ژاپن به منچوری در چین آغاز شد. ژاپنیها عمداً بمبی را در کنار خط راهآهن چینی مورد استفاده شهروندان ژاپنی منفجر کردند تا آن را به مخالفان چینی نسبت دهند. این بهانهای برای حمله به کشور شد و ژاپن تا زمان آزادسازی توسط متفقین در سال 1945، این سرزمین را اشغال کرد. اشغال ژاپن بر خاک چین بسیار بیرحمانه بود؛ تجاوز و قتل گسترده و اغلب توسط رهبری ژاپن تشویق میشد. در پینگفانگ در شمال شرق چین، یک واحد تحقیقات نظامی با مأموریت ویژه تعیینشده به عنوان واحد 731، هزاران غیرنظامی چینی را در آزمایشهای پزشکی کابوسوار برای توسعه سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی و همچنین انجام جراحیهای تجربی اغلب بدون بیهوشی به کار گرفت.
در سال 1922، بنیتو موسولینی و حزب فاشیست ملی او در ایتالیا به قدرت رسیدند. خیلی زود، او شروع به تغییر چشمانداز سیاسی دموکراتیک کشور به یک دیکتاتوری متمرکز بر خود کرد. موسولینی، مانند هیتلر در آلمان، معتقد بود کشورش سرنوشتی دارد و میخواست یک امپراتوری روم جدید بسازد. او با یک تقویت گسترده نیروهای مسلح خود آغاز کرد و از استفاده از آنها نمیترسید. این را زمانی ثابت کرد که در سال 1935 نیروهای خود را به حبشه (اتیوپی امروزی) فرستاد تا ساخت امپراتوری جدید خود را در آفریقا آغاز کند. اگر منچوری را بتوان اولین جبهه نبرد جنگ جهانی دوم دانست، حبشه دومین آن بود.
گسترش طلبی آلمان
با گذشت دهه 1930، حزب نازی هیتلر نه تنها در سیاست آلمان، بلکه در کل جامعه آلمان به طور محکم جا افتاد. مردم آلمان از حزب نازی بسیار سپاسگزار بودند، زیرا این حزب کشور را از شکست بیرون کشیده و آن را احیا کرده بود، و قول میداد که آلمان به زودی به سرنوشت خود یعنی تبدیل شدن دوباره به یک قدرت بزرگ دست خواهد یافت. در سال 1935، هیتلر خدمت سربازی اجباری را معرفی کرد که باعث افزایش چندین برابری نیروهای مسلح آلمان شد و فراتر از تعداد مجاز توسط پیمان ورسای بود، اما متفقین (بریتانیا و فرانسه) هیچ کاری نکردند. با تشویق این بیعملی، او سپس در سال 1936 به سربازان خود دستور داد وارد راینلند شوند. راینلند در سال 1925 غیرنظامی شده بود تا منطقهای امن برای فرانسه ایجاد کند. با وجود اعتراضات فرانسه و جامعه ملل، باز هم کاری انجام نشد.
در سال 1937، آلمان به تسلیح مجدد خود ادامه داد و اکنون به دنبال بازپسگیری ایالت سودتلند بود که پس از جنگ به چکسلواکی جذب شده بود. همزمان، هیتلر به کشور زادگاه خود، اتریش، نگاه میکرد تا بخشی از آلمان جدید او شود، اگرچه این نیز توسط پیمان ورسای ممنوع شده بود. در 12 مارس 1938، نیروهای آلمانی به بهانه برقراری نظم وارد خاک اتریش شدند. ظرف چند هفته، دولت اتریش از بین رفت و کشور به عنوان استان اوستمارک (Ostmark) به آلمان جذب شد؛ این حرکت به «آنشلوس» معروف شد.
پس از تسلط بر کشور خود تحت آلمان بزرگتر، هیتلر خود را مدافع همه آلمانیهای قومی در اروپا، و در درجه اول آنهایی که در سودتلند بودند، اعلام کرد. یک بحران دیپلماتیک آغاز شد، که در نهایت به توافق مونیخ انجامید. در ابتدا هیتلر سودتلند را گرفت و سپس در ژانویه 1939، بقیه چکسلواکی را اشغال کرد که اولین اقدام او برای تجاوز آشکار به یک همسایه بود. فتح چکسلواکی باعث نگرانی اتحاد جماهیر شوروی شد. هیتلر در «نبرد من» نوشته بود که جنگ در دو جبهه یکی از دلایل شکست آلمان در جنگ جهانی اول بود. بنابراین، او با مسکو محتاطتر عمل کرد و تلاشی دیپلماتیک با اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد تا آنها را از وقایع در غرب دور نگه دارد. در اوت 1939، وزیر امور خارجه آلمان یواخیم فون ریبنتروپ با همتای شوروی خود ویاچسلاو مولوتف در مسکو دیدار کرد. آنها عملاً اروپای شرقی را به دو قسمت تقسیم کردند، با این قول که هیچیک در مناطق دیگر دخالت نخواهند کرد.
آغاز جنگ جهانی دوم: حمله به لهستان
با وجود پیمان با روسیه، هیتلر در 1 سپتامبر 1939، به نیروهای خود دستور داد وارد لهستان شوند. حمله به لهستان آخرین ضربه برای بریتانیا و فرانسه بود. هیچ توجیهی برای این حمله به جز تصرف قلمرو از یک کشور خارجی وجود نداشت. بنابراین، بریتانیا و فرانسه به هیتلر یک اولتیماتوم دادند: نیروهای خود را خارج کند، یا جنگ آغاز خواهد شد. این درخواست رد شد و در 3 سپتامبر، نویل چمبرلین به مردم بریتانیا گفت که آنها در حال جنگ با آلمان هستند.
🗓 جدول زمانی آغاز جنگ جهانی دوم
تاریخ | رویداد | توضیح |
---|---|---|
23 اوت 1939 | پیمان مولوتوف–ریبنتروپ | توافق عدم تجاوز میان آلمان و شوروی. در بندهای محرمانهاش، تقسیم لهستان بین دو کشور قید شده بود. |
1 سپتامبر 1939 | حمله آلمان به لهستان | آغاز رسمی جنگ جهانی دوم. نیروهای آلمانی از غرب به لهستان حمله کردند. |
3 سپتامبر 1939 | اعلان جنگ بریتانیا و فرانسه به آلمان | این دو کشور به دنبال نقض توافقات بینالمللی از سوی آلمان، وارد جنگ شدند. |
17 سپتامبر 1939 | حمله شوروی به لهستان از شرق | شوروی طبق توافق محرمانه با آلمان، از سمت شرق به لهستان حمله کرد. |
سپتامبر–اکتبر 1939 | سقوط کامل لهستان | لهستان در مدت کمتر از 5 هفته از هر دو سو شکست خورد و بین آلمان و شوروی تقسیم شد. |
بلیتزکریگ و سقوط لهستان
برخی از ژنرالهای محتاطتر آلمان به هیتلر هشدار داده بودند که کشور هنوز برای یک رویارویی عظیم اروپایی آماده نیست. آنها تاکتیک «جنگ برقآسا» (بلیتزکریگ) را ابداع کردند. بلیتزکریگ به معنای جنگ رعدآسا بود و خواستار استفاده گسترده از تانکها و هواپیماها برای نفوذ به تشکیلات دشمن، تصرف مناطق استراتژیک کلیدی و تقسیم نیروهای دشمن برای نابودی آسان آنها بود. هدف اصلی آن دستیابی به یک پیروزی سریع به جای یک جنگ فرسایشی طولانی بود که آلمان توان مالی آن را نداشت. این تاکتیک ابتدا در لهستان استفاده شد و ارتش لهستان در برابر این شکل جدید از جنگ کاملاً نامناسب بود. در کمتر از یک ماه، ارتش لهستان نابود شد و ارتش آلمان مواضع خود را در غرب لهستان تثبیت کرد، در حالی که اتحاد جماهیر شوروی در 17 سپتامبر به شرق کشور حمله کرد. در 6 اکتبر 1939، لهستان به عنوان یک کشور آزاد دیگر وجود نداشت.
جنگ صوری و نبردهای دریایی
اعلام جنگ بریتانیا و فرانسه به آلمان، شوکهایی را در سراسر اروپا ایجاد کرد. بلژیک، هلند و نروژ خود را در جنگ بیطرف اعلام کردند. این دوره به «جنگ صوری» معروف شد، دورهای که به نظر میرسید هر دو طرف هر کاری را که معمولاً در یک جنگ انجام میدادند، به جز جنگ تمامعیار، انجام میدهند. در دریا، او-بوتها و ناوهای سطحی آلمان کشتیهای تجاری بیدفاع را غرق میکردند. در اقیانوس اطلس جنوبی، نبرد کشتی جنگی آلمانی «گراف اشپی» رخ داد که در نهایت به خود غرقسازی آن منجر شد.
تهاجم آلمان به غرب و شمال اروپا
در آوریل 1940، هیتلر نیروهای خود را به نروژ فرستاد. نبرد برای نروژ تا 10 ژوئن به طول انجامید. فاجعه در نروژ چمبرلین را مجبور به کنارهگیری از نخستوزیری کرد و این سمت به وینستون چرچیل پیشنهاد شد.
در آن سوی کانال، فرانسویها بیش از یک دهه بود که با ساخت خط ماژینو، مجموعهای از استحکامات بتنی در امتداد مرز با آلمان، خود را برای جنگی دیگر علیه آلمان آماده میکردند. اما این خط از نظر بنیادی دارای نقص بود و تنها تا شمال مرز بلژیک ادامه داشت و دارای شکافهای زیادی بود. هیتلر وضعیت را بررسی کرد و بلافاصله فهمید که چه باید کرد؛ او به سادگی قصد داشت با عبور از بلژیک و هلند، خط ماژینو را دور بزند. در 10 مه 1940، آلمان به سرعت بلژیک، لوکزامبورگ و هلند را در هم کوبید و به سمت قلب فرانسه حرکت کرد. آلمانیها فرانسه را درهم شکستند و از تانکها و نیروهای هوایی خود به خوبی استفاده کردند، با وجود اینکه از نظر تعداد روی کاغذ کمتر بودند.
دانکرک و سقوط فرانسه
در نهایت، نیروهای بریتانیایی و فرانسوی خود را در محاصره نیروهای آلمانی در دانکرک یافتند. هیتلر میخواست نیروهایش آنها را نابود کنند، اما فرمانده لوفتوافه، هرمان گورینگ، او را متقاعد کرد که نیروی هوایی میتواند آنها را در سواحل درهم بشکند. عملیات تخلیه «دینامو» در 27 مه 1940 آغاز شد. ناوگانی عظیم از قایقهای ماهیگیری، تفریحی و حتی قایقهای پارویی برای انجام این سفر به دانکرک جمعآوری شدند. تا پایان تخلیه در 4 ژوئن، 338 هزار نفر نجات یافتند. اما این شکست در فرانسه برای ارتش بریتانیا تلفات سنگینی به همراه داشت و مقادیر زیادی از تجهیزات از دست رفت. در 17 ژوئن، کشتی اقیانوسپیمای بریتانیایی RMS Lancastrian توسط هواپیماهای آلمانی بمباران شد و غرق گردید، که منجر به کشته شدن 3 تا 6 هزار نفر شد و آن را به بدترین فاجعه دریایی در تاریخ بریتانیا تبدیل کرد.
در 10 ژوئن 1940، موسولینی به طرف آلمان نازی وارد جنگ شد و به بریتانیا و فرانسه اعلام جنگ داد. در 25 ژوئن 1940، پس از تنها 46 روز نبرد، نیروهای هیتلر به آنچه قیصر در چهار سال نتوانسته بود دست یابند، یعنی شکست و اشغال فرانسه، نائل شدند. فرانسه به طور کامل توسط آلمان اشغال نشد، بلکه کشور به دو نیم تقسیم شد.
نبرد بریتانیا و تهدید دریایی
با سرکوب فرانسه، هیتلر اکنون نگران سرنوشت بریتانیا بود. او صلح را پیشنهاد کرد، اما چرچیل نپذیرفت. هیتلر به ژنرالهای خود دستور داد تا برنامههایی را برای «عملیات شیر دریایی»، حمله به بریتانیا، ترسیم کنند. با این حال، حمله به بریتانیا یک مانع جدی به نام کانال انگلیس داشت. فرماندهی نظامی هیتلر توافق کردند که عبور از کانال تنها در تابستان امکانپذیر خواهد بود. ابتدا باید نیروی هوایی بریتانیا نابود میشد. در 10 ژوئیه 1940، لوفتوافه آلمان حمله خود را برای نابودی RAF آغاز کرد؛ این آغاز «نبرد بریتانیا» بود. RAF مجهز به دو تا از بهترین هواپیماهای جنگنده جهان در آن زمان بود: هاوکر هاریکن و سوپرمارین اسپیتفایر. لوفتوافه فرودگاههای RAF را هدف قرار داد. در سپتامبر، فرماندهی جنگنده در ضعیفترین نقطه خود از نظر نفرات و ماشینها قرار داشت. پس از آنکه بمبافکنهای بریتانیایی در پاسخ به بمباران تصادفی لندن توسط هواپیماهای آلمانی، اهدافی را در برلین هدف قرار دادند. هیتلر تصمیم گرفت به بمبافکنهای خود دستور دهد توجه خود را از فرودگاهها بردارند و لندن و دیگر شهرهای بریتانیا را ویران کنند. این یک اشتباه بزرگ بود، زیرا فرماندهی جنگنده توانست خود را بازسازی کند.
در همان زمان، هیتلر با لغو عملیات شیر دریایی در سال 1940، به روش محاصره روی آورد. او میدانست که بریتانیا به شدت به تدارکات جنگی و حتی مواد غذایی از امپراتوری خود و آمریکای شمالی متکی است. بنابراین، او به نیروی دریایی خود، کریگزمارینه، روی آورد و به آنها دستور داد این مسیر حیاتی را قطع کنند. زیردریاییهای آلمانی (او-بوتها) محاصره بریتانیا را آغاز کردند و تلفات دردناکی را به بریتانیا وارد کردند. با این حال، توسعه سریع فناوری به ویژه در زمینه رادار، او-بوتها را آسیبپذیرتر کرد.
جبهههای آفریقا و بالکان
وقتی ایتالیا در حمایت از آلمان به بریتانیا و فرانسه اعلام جنگ داد، فرصتی برای حمله به قلمروهای بریتانیا در آفریقا، از جمله لیبی که با مصر بریتانیا هممرز بود، به دست آورد. در ابتدا، ایتالیاییها پیشرفت خوبی داشتند. با این حال، زمانی که هیتلر مجبور شد حمله به بریتانیا را لغو کند، نیروها و تجهیزات تازهای برای شمال آفریقا تحت فرماندهی ژنرال ریچارد اوکانر بسیج شدند. در 11 نوامبر 1940، بمبافکنهای شمشیرماهی به ناوگان ایتالیا در بندر تارانتو حمله کردند و خسارت شدیدی به تعدادی از کشتیهای اصلی آنها وارد آوردند. نیروهای بریتانیایی سیدی برانی را بازپس گرفتند و تا 3 ژانویه 1941 به لیبی پیشروی کردند.
با این حال، آلمان تصمیم گرفت دو لشکر خود را برای کمک به تقویت نیروهای ایتالیایی در شمال آفریقا بفرستد، که هسته اصلی «آفریکاکورپس» تحت فرماندهی اروین رومل را تشکیل میداد. رومل یک رهبر و تاکتیکدان با استعداد بود. او در 24 مارس 1941 به ال آقیلا حمله کرد و سپس به سمت شرق در سراسر لیبی به سمت مصر پیشروی کرد. با این حال، او نتوانست توبروک را بازپس گیرد و در عوض، آن را محاصره کرد.
در همان زمان که ایتالیا لشکرکشی شمال آفریقا را آغاز کرد، نیروهایش جبهه دیگری را این بار علیه یونان باز کردند. در 15 اوت 1940، یک زیردریایی ایتالیایی کشتی جنگی یونانی Elli را غرق کرد. نیروهای ایتالیایی سرانجام در 28 اکتبر 1940 حمله کردند، اما مانند شمال آفریقا، عقب رانده شدند. این به نوبه خود هیتلر را به یونان علاقهمند کرد. با وجود مقاومت شدید، یوگسلاوی در کمتر از یک و نیم هفته اشغال شد. دو هفته بعد، یونانیها نیز تسلیم شدند. در 20 مه، هیتلر دستور حمله به کرت را داد که با حمله گسترده چتربازان آلمانی آغاز شد. پس از نزدیک به دو هفته نبرد شدید، جزیره سقوط کرد.
عملیات بارباروسا – نبرد شرق
ارتش آلمان نازی در اواسط سال 1941 غیرقابل توقف به نظر میرسید. هیتلر تصمیم گرفت به هدف نهایی خود، یعنی نابودی اتحاد جماهیر شوروی، دست یابد. هیتلر اتحاد جماهیر شوروی را راهی نه تنها برای ریشهکن کردن کمونیسم، بلکه برای تغذیه «رایش هزار ساله» خود با فراهم کردن مناطق وسیعی از زمینهای کشاورزی و منابع حیاتی مانند نفت و فلزات میدانست. اما ژنرالهای آلمان به پیشوا هشدار دادند که به اتحاد جماهیر شوروی حمله نکند.
با این حال، هیتلر بیصبر بود. او معتقد بود ارتش شوروی پس از عملکرد ضعیف خود در جنگ زمستان 1939 در برابر فنلاند، بیکفایت است. او ژنرالهای خود را نادیده گرفت و دستور حمله به اتحاد جماهیر شوروی را صادر کرد. این حمله که «عملیات بارباروسا» نام گرفت، در روز یکشنبه 22 ژوئن 1941، در ساعت 03:00 آغاز شد. این عملیات شامل 3.8 میلیون نفر پرسنل در جبههای به طول 2900 کیلومتر بود. ارتش شوروی هشدارهایی مبنی بر تجمع آلمانیها برای حمله داشت، اما استالین از باور آن خودداری کرد. ارتش شوروی در سالهای اولیه جنگ تلفات باورنکردنی را متحمل شد. نبرد در شرق به ویژه بیرحمانه بود.
هیتلر به نیروهای خود گفته بود که جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی نمیتواند در چارچوب اصول متمدنانه انجام شود. به نیروها اجازه تجاوز، غارت و قتل داده شده بود. پشت سر نیروهای آلمانی، دستههای مرگ آلمانی شروع به قتل آنچه «نامطلوب» مینامیدند، مانند یهودیان، کردند. سرعت پیشروی آلمان همه را غافلگیر کرد. مناطق وسیع زمینی که نیروهای آلمان تصرف کردند، کابوس لجستیکی را ایجاد کرد. آلمانیها در سراسر شرق لهستان، بلاروس، استونی، لتونی، لیتوانی، اوکراین و خود روسیه پیشروی کردند. با این حال، همه میدانستند که بزرگترین مانع که آلمانیها باید با آن روبرو میشدند، به سرعت در حال نزدیک شدن بود: زمستان روسیه. تا دسامبر 1941، برف در حال باریدن بود، اما نیروهای آلمانی در آستانه تصرف مسکو بودند. با این حال، آنها نتوانستند شهر را تصرف کنند و پیشروی آنها متوقف شد.
پایان جنگ جهانی دوم
در حالی که در این بخش از تاریخچه بر مراحل اولیه جنگ تمرکز شده است، باید اشاره کرد که جنگ جهانی دوم با بمباران اتمی شهرهای ژاپنی هیروشیما و ناگازاکی به پایان رسید. در صبح 9 اوت 1945، آژیرهای حمله هوایی در شهر ناگازاکی به صدا درآمدند. در ساعت 11:01، یک بمب تنها بر روی منطقه صنعتی شهر انداخته شد. این بمب با نیروی معادل 22000 چوب دینامیت منفجر شد. ارقام دقیق نامشخص است، اما حداقل 129000 نفر در همان روز کشته شدند یا در هفتهها و حتی سالهای بعد جان خود را از دست دادند. شش روز پس از این حمله، ژاپن تسلیم متفقین شد.
جنگ جهانی دوم، که در آن هیتلر پیشبینی کرده بود آلمان نمیتواند جنگی طولانی در دو جبهه را تحمل کند، در نهایت آلمان را به نبرد در سه جبهه (بریتانیا در غرب، نیروهای مشترکالمنافع بریتانیا در شمال آفریقا و اکنون اتحاد جماهیر شوروی در شرق) وادار کرد. این جنگ با فجایع بیسابقه و تغییرات عمیق جهانی، به عنوان بزرگترین درگیری بشری در تاریخ ثبت شد.
سوالات متداول جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم از کدام کشور شروع شد؟
جنگ جهانی دوم در تاریخ 1 سپتامبر 1939 با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد.
جنگ جهانی دوم از چه سالی تا چه سالی بود
جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی (برابر با ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴ هجری شمسی) ادامه داشت.
- آغاز جنگ: اول سپتامبر ۱۹۳۹، با حمله آلمان نازی به لهستان
- پایان جنگ: دوم سپتامبر ۱۹۴۵، با تسلیم رسمی ژاپن پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی
جنگ جهانی دوم پادشاه ایران که بود
در زمان جنگ جهانی دوم، پادشاه ایران ابتدا رضا شاه پهلوی بود، اما در میانه جنگ، پادشاهی به پسرش محمد رضا پهلوی رسید.