وطنیه ها و ادبیات وطنیه گونهای از متون ادبی هستند که درون مایه آنها وطن دوستی، نیکوداشت ارزشهای ملی یا در اندوه حسرت افتخارات از دست رفته است. محتوا مخاطب درد و سوژه ادبیات وطنیه ها وطن به مفهوم مدرن آن است یعنی در دوره قاجار فرم، مفهوم و تفکر جدیدی درباره وطن شکل گرفت و آن مفهوم موضوع بخشی از ادبیات ما شد و در ادامه شاعران نویسندگان و هنرمندان ما با احساس و تخیل خود آفرینشهایشان را درباره موضوع وطن ارائه دادند و وطنیها را سرودند.
اگرچه ما در اشعار کهن فارسی هم اشاراتی به وطن داریم در ادبیات سنتی وطن به معنای کلیت یک کشور نیست مثلاً وقتی در دوره فردوسی صحبت از وطن میشود یک کشور به معنای واحد و یک قلمرو عینی و جغرافیایی واحد نیست در متون اسطورهای فارسی اینکه یک چارچوب داشته باشیم که در آن حقوق ملت و وطن و ساختار حکومت دولت و ابعاد و قلمرویی کشور مشخص شده باشد و از یک دولت ملت صحبت کند به صورت بسیار نادر دیده میشود و نباید این توقع را داشت مفهوم مدرن از وطن دولت و ملت و ارتباط بین اینها که وجوه داخلی آن قانون دولت و ملت و البته تاریخ گذشته و زبان و دین مشترک است تمام آن چیزهایی است که در مفهوم دولت ملت جدید میتواند تعریف و تشکیل شود
اما در دوران قدیم مثلاً در ادبیات دوره صفویه بسیار نادر از کشور و وطن صحبت میشود یا اگر هم بشود اشاره به مفهومی مدرن نیست بلکه معنای کهنی دارد که دولتی در آنجا سر کار است و بیشتر عناصر دینی و قومی در آن مشهود است در حالی که در دوره جدید مفهوم رابطه بین ملت و دولت شکل میگیرد و تعریف میشود این مفهوم مدرن در ایران ما از حدود اوایل قاجار از دوره فتحعلی شاه و عباس میرزا به بعد طلوع میکند و در اواسط قاجار دوره ناصر الدین شاه اواخر قرن ۱۳ و اوایل قرن ۱۴ قمری وطن نزد متفکران و روشنفکران تعریف شده است البته این تحولات به طبع تحولاتی است که در قرون جدید در اروپا ایجاد میشود مفهوم دولت ملت جدید شکل میگیرد سپس به ایران منتقل میشود و در اینجا ایران جا میافتد البته متفکران ایرانی با تاخیر دو سه قرن نسبت به اروپا و غرب این مفهوم وطن و ملت را پذیرفتند.
دوره قاجار ایران مورد حمله قرار گرفته بود حمله نخست در چهارچوب محدود کردن قلمرو سیاسی بود و به تدریج قلمرو فرهنگی ما هم کاهش پیدا کرد میدانید که ما یک ایران فرهنگی داریم و یک ایران سیاسی قلمرو ایران فرهنگی فوق العاده مهمتر از ایران سیاسی در آن دوره بود به هر حال ایران سیاسی ما تحت هجوم فکری سیاسی و نظامی قدرتهای خارجی قرار گرفت که شناخته شدهترین این کشورها بریتانیا و روسیه بودند و البته عثمانی هم تا حدی مطرح بود.
این تهاجم که بعداً به تدریج تبدیل به هجوم خارجیها و در نتیجه ایران به حالتی نیمه مستعمره تبدیل شد تهاجم بسیار سنگینی بود به حدی که اگر قرار بود وزرای ایران تغییر کنند بدون اجازه سفرای روس و انگلیس امکانپذیر نبود تا اینکه بالاخره در فاصله بین 1907 تا 1920 خصوصاً در ایام جنگ جهانی اول کلاً استقلال ایران از بین رفت و در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفت اما تحولات جهانی به سوی دیگر رفت لنین پیدا شد و انقلاب اکتبر شوروی درگرفت و ما هم سر جای خودمان باقی ماندیم.
همینها باعث سرخوردگی شدیدی بین روشنفکران و هنرمندان ایرانی شد .این سرخوردگی به نوبه خود تبعات مختلفی داشت که یکی از آنها اعتراضات شدیدی بود که آنها سعی میکردند در این میان داشته باشند.بعدی از این اعتراضات به وجود آمدن شاخهای از ادبیات به نام ادبیات وطنیه است دقت کنید که ما ادبیات حماسی هم داریم اما الزاماً این دو با هم یکی نیستند ما اکنون در مورد ادبیات وطنیه صحبت میکنیم یکی از پیامدهای این کنش و واکنش نسبت به تهاجم خارجیها و از بین بردن استقلال داخلی و خارجی ایرانیها این بود که هنرمندان ایرانی شروع کردند دردمندیهایشان را راجع به وطنشان بیان کنند منشا پیدایش وطنیه ها در واقع پیامدی از آن تهاجم همه جانبه خارجی بود که ایران را در آستانه فروپاشی قرار داد.
هدف اصلی ادبیات حماسی تهییج نیروهایی است که وارد جنگ و نظام میشوند که الزاماً درباره کلیت وطن صحبت نمیکند اما در وطنیه ها موضوع کل وطن است یعنی اصل را کل وطن میگیرند و شاخههای مختلفی دارد.
انواع ادبیات وطنیه
در مورد انواع وطنیه ها باید گفت ما دو نوع تقسیم بندی داریم یک نوع فرم است و یک نوع محتوا تقسیم بندی فرم و شکلی ما به این ترتیب است که وطنیههایمان به طور متعارف به دو قسمت نظم و شعر هستند تقسیم می شوند. البته عمده وطنیه های ما نظم و عر هستند و بخش کمتری از آن نثر هستند.
اما از نظر محتوایی ادبیات وطنیها را میتوانیم به هفت موضوع تقسیم بندی کنیم زیرا هر نوع رویکرد این وطنیها دیده میشود که من میخواهم هر یک از آنها را برای شما بیان کنم
نوع اول وطنیههای ما ناله و شکواییه از حال وطن هستند ملامت از بیحسی مردمی است که در این وطن زندگی میکنند چون به نظر شاعر کاهلی مردم این وضع خراب وطن را به وجود آورده است و شاعر شاکی است که چرا وطن من به این شکل درآمده و چرا باید این وضعیت را داشته باشیم
هر گه به داغ و درد وطن گریه سر کنم
روی زمین ز خون دیده دیده و دل تر کنم
خاکی به جا نمانده چه خاکی به سر کنم
موضوع وطنیه های مذکور شکوایه از وضعیت موجود وطن هستند البته اینطور نیست که بگوییم همه ابیات این وطنیهای که برایتان خواندن چنین مضمونی داشته باشد اما رویکرد غالب آن ناله و شکواییه از وطن است.
نوع دوم وطنیهها شکواییه کمتری دارد و اوضاع سیاسی داخلی را هدف و موضوع قرار میدهد و میگوید وطن من به دلیل اوضاع سیاسی است که به چنین روی درآمده است
ای خوشا آن ملت پولاد چنگ
کز عمل زد شیشه ذلت به سنگ
در مقام اتحاد آمد به پیش
کرد جانها متحد با جان خویش
اولین شرط نجات از بندگی
وحدت ملی است اندر زندگی…
نوع سوم در بیان ضدیت با خارجیها و اشغالگران ایران است که یکی از مهمترین انواع وطنیها همین است یعنی در وطنیه نوع مذکور شاعر و هنرمند بحثش این است که خارجیانی که به ایران آمدند چه بلایی سر ما آوردند اینجا دیگر بحث اینکه شما بنشینید و بگویید احزاب سیاسی چه کارهایی کردند و نکردند نیست بلکه میگوید که تهاجم خارجی چیست چه کارهایی کرده و چه بلاهایی بر سر مردم آورده است
اوضاع ملک رنگ دگر گشته
اقبال از آن فلک زده برگشته
اوقات قیمتی اش هدر گشته
بد بوده کارهایش بدتر گشته
پیش خدنگ کینه سپهر گشته
او را نصیب خون جگر گشته …
تمام این وطنیه ها محصول انقلاب فرهنگی مشروطیت هستند یعنی وقتی انقلاب فرهنگی مشروطیت شروع میشود آن تفکر دولت ملت مدرن پذیرفته میشود و به تدریج به حیطه فرهنگی وارد میشود مشروطه شکل میگیرد تا شما تسامح و آزادی فرهنگی داشته باشید بعد از مشروطیت در مملکت آزادی به وجود میآید پس قطعاً در خلال تمام آن انواع وطنیههایی که برای شما از نظر محتوایی بیان کردم رابطه بین دولت ملت آزادی و آزادمنشی هست اصلاً اگر شما مفهوم آزادی و الزام وجود آزادی را در جامعه از وطنیها بگیرید چیزی از آنها نمیماند درباره رابطه بین دولت و ملت در وطنیها به شدت صحبت و بحث میکنند شاعران از حال وطن ناله و شکواییه میکنند و در بسیاری از موارد می گویند دلیل اصلی ویرانی وطن ناکارآمدی دولت و حکومت و نبود آزادی است اما حالا که آزادی داریم باید وطنمان را بسازیم.
افول ادبیات وطنیه
ما میبینیم که دقیقاً از سال ۱۳۰۴،۱۳۰۵ به بعد وطنیه ها تمام شد و دیگر چیزی به نام وطنیه ها نداریم چرا مگر شما وطن ندارید مگر در جنگ جهانی دوم ایران اشغال نشد؟ مگر ظلم و ستم حکومتها نبود مگر اختناق سانسور ظلم و استبداد داخلی نداشتیم؟
پس چرا وطنیه ها رو به افول رفت رفتن چرا در دوره مشروطه این اشعار سروده شد ولی در دوره پهلوی نشد؟ شاهنامه مدرن ما وطنیه ها هستند نمیخواهم بگویم به استواری شعر فردوسی این عبث است. این شاعران واقعاً دردمند هستند و اگر اشعارشان را بخوانید ناخودآگاه گریه خواهید کرد اما چرا پس از سالهای۱۳۰۴،۱۳۰۵ به بعد تاکنون وطنیه نداریم مگر مطبوعات نداشتیم چندین برابر دوره مشروطه مطبوعات داشتیم مگر امکانات چاپ نداشتیم چندین برابر دوران مشروطه داشتیم پس چرا وطنیههایمان در آن زمان تمام شد.
موضوع تفکر رایج است به نظر میرسد پس از مشروطیت اتفاقاً اندیشه اصیل وطن به معنای واقعیاش از بین میرود و موضوعی که مطرح میشود یک وطن دولت ساخت است در حالی که اندیشه مشروطیت بر پایه وطن ملت ساخته است در زمان مشروطه هیچکس چه شاه و چه وزرا جرات نداشت درباره مجلس و حق مردم چیزی بگوید به همین دلیل در مشروطه وطنیه داریم و پس از آن واقعاً فقط دولتیه و تبلیغات ایدئولوژیک به چشم میخورد از مشروطه به بعد مدام اشعاری در مدح دولت میبینید و نه در مدح وطن، در حالی که در دوره مشروطه دقیقاً برعکس این است شما در مشروطه به ندرت شعری را پیدا میکنید که شاعر از دولت تعریف کند. اما آن زمانی که انقلاب فرهنگی مشروطه و ارزشهای مشروطه توسط نیروهای خارجی و قوای متعارض طبقاتی و استبداد داخلی لگدکوب شد وقتی اندیشههای مشروطه خواهی به شکست منجر شد و در نتیجه این وطنیهها هم از بین رفت، تفکر عوض شد هنگامی که اندیشه وطن خواهی از این زمانه رخت بربست شاعر هم که از سویی با الهامات غیبی خود سر و کار دارد و از سویی دیگر در گفتگو با زمانه خود است سرودن اشعار وطنی را کنار گذاشت. |
منبع: ماهنامه فرهنگ و علوم انسانی گفتگو با مسعود کوهستانی نژاد – برای دسترسی به مشروح این مصاحبه می توانید به سایت شخصی آقای کوهستانی نژاد مراجعه نمایید.